گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵

 

گرچه ما را نیست بر روی زمین ویرانه‌ای

خانه ها چون گنج در زیر زمین داریم ما

از گریبان گل بی خار اگر سر بر زنیم

خار در چشم از نگاه دوربین داریم ما

نوخطی پیوسته ما را هست در مد نظر

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۲

 

عقد گوهر چون صدف در آستین داریم ما

خونبهای خویش در زیر نگین داریم ما

از غبار ما فلک تعمیر زندان می کند

در دو عالم خاطر اندوهگین داریم ما

با دل دیوانه خود مصلحت ها دیده ایم

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode