گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۰

 

سعی روزی داشتم آخر ندامت پیش رفت

آسا هر سود‌ن ‌دست‌اندکی ‌ز خویش رفت

عالم اسباب هستی چون عدم چیزی نداشت

هر که ‌را دیدیم درویش آمد و درویش رفت

آه از آن مغرور بی‌دردی ‌کزین ماتمسرا

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode