گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

ای ز مژگانت مرا چون خوشه در دل تیرها

بر سرم چون برگ بید از غمزه ات شمشیرها

خفته در راه تو از عجز ای غزال شیرگیر

دست بر بالای یکدیگر نهاده شیرها

گرچه در راه تو عمرم صرف شد چون گردباد

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱

 

ای زبون در حلقه زنجیر زلفت شیرها

سر به صحرا داده چشم خوشت نخجیرها

شوق احرام زمین بوس تو هر شب می کند

سنبلستان خاک را از طره شبگیرها

می کند باد صبا هر روز پیش از آفتاب

[...]

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵۵

 

برده تیغ ابرویت آب از دم شمشیرها

زخم کاری خورده‌ای مژگان شوخت تیرها

پیش خطت عاشقان را کم شده تدبیرها

ای زبون در حلقه زنجیر زلف شیرها

سیدای نسفی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

پیچ و تاب زلف مشکینت شده زنجیرها

بند بر پا مانده در زنجیر زلفت شیرها

دردم افزون شد نمی‌دانم ز عشقت چون کنم

با وجود آن‌که کردم در غمت تدبیرها

چون خلاصی کس تواند یافتن از کوی او

[...]

قصاب کاشانی
 
 
sunny dark_mode