گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۲

 

چون نبینم من جمالت صد جهان خود دیده گیر

چون حدیث تو نباشد سر سر بشنیده گیر

ای که در خوابت ندیده آدم و ذریتش

از کی پرسم وصف حسنت از همه پرسیده گیر

چون نباشم در وصالت ای ز بینایان نهان

[...]

مولانا
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴۱

 

برگ عیش خویش را چون گل زهم پاشیده گیر

این دکانی را که برخود چیده ای برچیده گیر

می کند عریان چومرگ از کسوت هستی ترا

چند روزی این لباس عاریت پوشیده گیر

عمر جاویدان این عالم همین روزوشبی است

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode