گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

شعله ی رسوایی منصور، خس پوش من است

مایه ی حلاجی او پنبه ی گوش من است

گر به دست من رسد پیمانه جام جم شود

همچو پیر دیر، معراج سبو دوش من است

انجمن از می تهی گشت و دماغم تر نشد

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۰

 

کاسه سر را خطر از مغز پر جوش من است

عالمی زین باده سر جوش مدهوش من است

شعله ای کز یک شرارش طور صحرا گرد شد

سالها شد تا نهان در زیر سرپوش من است

موجه من نعل وارون می زند از پیچ و تاب

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode