×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۷
کو نواسنجی که در مغز جهان شور افکند؟
پنبه مغز از سر مینای ما دور افکند
گردش پرگار گردون گردد از مرکز تمام
نیست نقصی گر سلیمان سایه بر مور افکند
خاطر معشوق شوراندن نه کار عاشق است
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۹
چون نگاهی سوی من زان چشم مخمور افکند
دل تپیدنها مرا از بزم او دور افکند
بسکه در دل ناله را دزدیده ام از شرم غیر
قطرهٔ اشکم به دریا گر فتد شور افکند
دشت وسعت مشربی رنگ جهان تازه ای
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹ - رحیمجان
رنگ و بوی باغ حسنت در چمن شور افکند
از دهان غنچه لعلت خنده را دور افکند
حلقه زلف تو را رضوان اگر بیند به خواب
طوق قمری سازد و در گردن حور افکند
یوسف مصر از حدیث خوبیات یابد خبر
[...]