گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱۳

 

در ریاض آفرینش خاطر آسوده نیست

برگ عیش این چمن جز دست بر هم سوده نیست

خنده گل می دهد یادی ز آغوش وداع

در بهاران ناله مرغ چمن بیهوده نیست

گرچه می ریزم ز مژگان اشک گرم، اما چو شمع

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲

 

هیچگه بی پیچ و تاب این جسم غم فرسوده نیست

رشتهٔ جانم رنگ خواب ار شود آسوده نیست

حیف بر تن گر نه چون فانوس دارد سوز عشق

وای بر دل گر به رنگ غنچه خون آلوده نیست

اضطرابی هست در طالع، دل از کف داده را

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۵

 

در تکلم از ندامت هیچ‌کس آسوده نیست

جنبش لب یکقلم جزدست برهم سوده نیست

راحت آبادی که مردم جنتش نامیده‌اند

بی‌تکلف این سخن غیر از لب نگشوده نیست

گر زبان ز شوخی اظهار وادزدد نفس

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode