×
سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۱۴ - بافنده
با مه بافنده هرکس حالش آگه میکند
عاقبت خود را به پای خویش در چه میکند
ماندهام در کوی او کرباس و هردم میروم
من ز یک سو میدهم آهار و او ته میکند
سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۱۸۰ - ارزن کار
شوخ ارزن کار هر دم قد خود ته می کند
بر زمین گر ارزنی را یافت پر مه می کند
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۵
ذوق فقر افسانهٔ اقبالکوته میکند
بیطنابی خیمهٔ گردنکشی ته میکند
ای دلت آیینه غافل زبستن چند از نفس
این سحر هر دم زدن روز تو بیگه میکند
در تماشایت چو مژگان با پریشانی خوشیم
[...]