گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۰

 

من که با یاد رخت آن آستان مسکن کنم

کی به عمر خویشتن یاد گل و گلشن کنم

دیده روشن می شود از صورت زیبای تو

ور کسی انکار این معنی کند روشن کنم

غمزه شوخت به خونریزم کشد تیغ جفا

[...]

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۴ - تتبع خواجه

 

کنج تاریک غمت را تا به کی مسکن کنم

باشد از شمع رخت آن خانه را روشن کنم

گر توان کردن می گلرنگ در کوی تو نوش

خار در چشمم اگر یاد گل و گلشن کنم

دشمن جان خودم کز تو به لاف دوستی

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸

 

آوردم از مو قلم چون شرح ضعف تن کنم

ور ز جان سختی نویسم خامه از آهن کنم

کلبه‌ام هرگز چراغ از تیره‌روزی‌ها نداشت

در دم آخر عجب گر خانه را روشن کنم

کی بود کو را بیابم واگذارم خویش را

[...]

کلیم
 
 
sunny dark_mode