گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۱

 

در قفس از هر نسیمی عیش گلشن می‌کنم

چشم یعقوبم، چراغ از باد روشن می‌کنم

تنگ می‌آید به چشم من فضای روزگار

بر جهان گویی نگاه از چشم سوزن می‌کنم

رفته از آشفتگی فکر لباس از خاطرم

[...]

سلیم تهرانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸۴

 

چون شرار کاغذ امشب عیش خرمن می‌کنم

می‌زنم آتش به خویش وگل به دامن می‌کنم

محرم ناموس دردم‌گریه‌ام بیکار نیست

تا نمیرد این چراغ امداد روغن می‌کنم

قطره‌ام عمریست دریا در بغل خوابیده است

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode