گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۴

 

در دل چاکم درون از چشم روشن آمدی

خانه در باز و تو همچون مه ز روزن آمدی

عارض از آب لطافت تازه می بینم تو را

گویی ای گلبرگ تر حالی ز گلشن آمدی

ز استخوان ما مباد آسیب پیکان تو را

[...]

جامی
 
 
sunny dark_mode