×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸۰
سینهام را از غم عالم تو بیغم کردهای
از غم خود تا مرا رسوای عالم کردهای
فاشم، ای دیده، تو کردی، زانکه زین دل هرکجا
خواستم گویم غمی، بنیاد ماتم کردهای
وه که خلقی ز آه دودانگیز من بگریست خون
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۴
خشم را آیینه پرداز ترحم کردهای
در نقاب چین پیشانی تبسم کردهای
هر سر مویت زبان التفاتی دیگر است
بسکه شوخی در خموشی هم تکلم کردهای
تا عرق از چهرهات خورشید ریز عبرتست
[...]