گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۳۳ - خرم

 

گرخم زلفش درآرد سر بدل همدم شود

بر هوا تاج سر اندازد دل و خرم شود

اهلی شیرازی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۹

 

ساغر می دور از آن لبها اگر یک دم شود

خط به گرد ساغر می حلقه ماتم شود

دست ارباب مروت در حنای غفلت است

زخم ما را خون گرم ما مگر مرهم شود

عشق دارد دامها در خاک در هر ذره ای

[...]

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۷۵

 

رهبری کو تا دل از سرگشتگی بی غم شود

خضر بیشم کرد سرگردان، که عمرش کم شود!

سرزمین عیش بی نور است، می در جام ریز

کی برافروزد چراغ لاله چون بی نم شود

تاک راکز ابر رحمت در چمن آبستن است

[...]

طغرای مشهدی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۰

 

کم کنم شیون نمی‌خواهم که نقص غم شود

پر نگریم خون دل ترسم که دردی کم شود

سال‌ها در چشم ما جا داشتی سودی نداشت

گر پری با مردم این الفت کند آدم شود

شور بختی بین که بر داغ دل بی‌طاقتم

[...]

فیاض لاهیجی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۹

 

دل به قدر عقل هر کس را اسیر غم شود

چون سبک مغزی فزون شد سرگردانی کم شود

آدمیت فوق خوبیها بود، خوارش مگیر

آنکه بتواند ملک گردید، کاش آدم شود

گر غباری ز آستان عشق بنشیند به کوه

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode