گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۸

 

پیری آمدگشت چشم‌ازگریه‌ام‌کم‌کم سپید

صبح عجز آماده دندان‌کرد از شبنم سپید

این دم از تعمیر جسمم شرم باید داشتن

کم‌کنند آن‌کهنه بنیادی‌که‌گردد خم سپید

چاره ی بخت سیه در عالم تدبیر نیست

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode