گنجور

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵

 

شیوهٔ نادان بود بر عاشق بیدل گرفت

بر اصول رقص بسمل کی کند عاقل گرفت؟

عشق با سیلاب پنداری ز یک سرچشمه است

جای خود ویران کند هر جا دمی منزل گرفت

طبع بی‌انصاف را از عیب جوئی چاره نیست

[...]

کلیم
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷

 

شکوه ی احباب را نتوان به خود مشکل گرفت

تا زبان باشد، نمی باید سخن در دل گرفت

بیخودی در وصل از من انتقام خود کشید

داد دل از کشتی ما موج در ساحل گرفت

عشق از قید گرانجانی مرا آزاد کرد

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۴

 

تا غبار خط به گرد عارضش منزل گرفت

آسمان آیینه خورشید را در گل گرفت

این قدر تدبیر در تسخیر ما در کار نیست

مرغ نوپرواز ما را می توان غافل گرفت

پر برون آرد به اندک روزگاری چون خدنگ

[...]

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸

 

ساغر می در کف او، رنگ و بوی گل گرفت

شیشه در چنگش صدای نغمه بلبل گرفت

بی ترنم ریزی مطرب که رشک بلبل است

در گلوی شیشه می، نغمه قلقل گرفت

سبز ما از نازکیها تاب بوی گل نداشت

[...]

طغرای مشهدی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۳۰۷ - شوخ ملتانی

 

شوخ ملتانی گرو از غنچه های گل گرفت

هر که پیش آمد به بینی خط کشید و پل گرفت

سیدای نسفی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸

 

بس که ساغر چشم مخمورش ز خون دل گرفت

رنگ خون مژگان او چون خنجر قاتل گرفت

خوشدلی در طالع من نیست گویا روزگار

در سرشتم آب از چشم تری در گل گرفت

طبیب اصفهانی
 
 
sunny dark_mode