گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۲

 

کی کنم با کان گوهر درج لعلت را عوض

لعل تو مقصود بالذات است و جوهر بالعرض

نیست مردن آنکه افتد غرقه خون صید تو

بلکه مسکین می دهد تیر تو را جان در عوض

تن مریض شوق تیغ توست بگذر بر سرش

[...]

جامی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۷

 

ای در ایجاد سماوات وجود تو غرض

جوهر ذات ترا جوهر افلاک عرض

این همه گوهر انجم که درین نه صدفست

پک گهر از صدف پاک ترا نیست عوض

در تجارات عمل هیچ به جز نقصان نیست

[...]

فیاض لاهیجی
 
 
sunny dark_mode