گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

ای که بی چشم تو چشمی چشم من جز تر ندید

هیچ چشمی از چشم تو نیکوتر ندید

ز آرزوی چشم تو چشم رهی یک چشم زد

جز به چشم شوخ چشمی چشمه سار خور ندید

چشمه نوش تو دارد چشمه حیوان ولیک

[...]

مجد همگر
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵

 

روزها شد تا کسم پیرامن این در ندید

تا تو گفتی دور شو زین در کسم دیگر ندید

سوخت ما را آنچنان حرمان عاشق سوز ما

کز تنم‌آن کو نشان می‌جست خاکستر ندید

الوداع ای سر که ما را می‌برد سودای عشق

[...]

وحشی بافقی
 
 
sunny dark_mode