گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۲

 

دوش مجلس از زبان شکوه ام در می گرفت

کاش این شمع پریشان را کسی سر می گرفت

کوه تمکین و سبکساری کنون هم پله اند

رفت آن موسم که بحر عشق لنگر می گرفت

دیده ابلیس اگر می داشت نور معرفت

[...]

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶

 

چون نیاز ما و ناز او به هم درمی‌گرفت

سوختن ما از سر و او گرمی از سر می‌گرفت

ما و او در مجلسی رخساره گلگون داشتیم

کافتاب از حسرت آنجا چهره در زر می‌گرفت

با عتاب او نیاز گرم ما تابی نداشت

[...]

فیاض لاهیجی
 
 
sunny dark_mode