گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

گشته در راهت غبار آلود روی زرد ما

می‌رسیم از گرد راه اینست راه آورد ما

در هوای شمع رویت قطره‌های اشک گرم

دم به دم بر چهره می‌بندد ز آه سرد ما

بس که از یاران هم دردان جدا افتاده‌ایم

[...]

محتشم کاشانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵

 

صبح بر خورشید می لرزد ز آه سرد ما

کوه می دزدد کمر در زیر بار درد ما

از رگ خامی نباشد میوه ما ریشه دار

پختگی پیداست چون آتش ز رنگ زرد ما

فتح ما آزاد مردان در شکست خود بود

[...]

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

ما خزان پرورده عشقیم، عیب ما مکن

گر نبیند بویی از بهبود، رنگ زرد ما

مایه ما در سفر، چون آب شد نقصان پذیر

آنچه ماند از مایه، خواهد گشت راه آورد ما

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴

 

کهربا گشتیم و کس باور ندارد درد ما

درد ما کی می شود ثابت به رنگ زرد ما

همچو مردان، پا به دفع بخت بد، قایم نکرد

نام جرات چون برآرد طالع نامرد ما؟

طغرای مشهدی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲

 

اشکهای گرم ما و آههای سرد ما

کس نداند کز کجا آید مگر هم درد ما

عاقلان را کی خبر باشد زحال عاشقان

کی شناسد درد ما جز آنکه باشد مرد ما

خام بیدردی چه داند اشک گرم و آه سرد

[...]

فیض کاشانی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

خاک شد تا در ره او جسم غم پرورد ما

نازها بر دیدة افلاک دارد گرد ما

دوستداران را به مرگ خویش راضی کرده‌ایم

عاقبت درمان درد عالمی شد درد ما

یار بی‌پروا و یاران بی‌وفا، طالع زبون

[...]

فیاض لاهیجی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷

 

زخم کاری، می برازد بر دل پردرد ما

گریه خونبار میزیبد برنگ زرد ما

هر نفس چون شاهدان با آرزوی خفته است

عرض ما را داد بر باد این دل نامرد ما

همچو گل ما عاجز بند علایق نیستیم

[...]

واعظ قزوینی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

کوه پهلو بر زمین ماند ز بار درد ما

چرخ را سازد مشبک تیر آه سرد ما

کهربا خود را نهان سازد به زیر برگ کاه

گر بگیرد پرده از رخسار رنگ زرد ما

فوطه زاری شود در باغ طوق قمریان

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

خاک مجنون داد تا بر باد آه سرد ما

خواهد آمد خانه خیز اکنون به صحرا گرد ما

کهربا در دست ما کی می تواند آب ریخت

می کشد بی آبرویی پیش رنگ زرد ما

کوه خواهد جست همچون نبض بیماران ز جا

[...]

سیدای نسفی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶

 

بحرمی‌پیچد به‌موج از اشک غم‌پرورد ما

چرخ می‌گردد دوتا در فکر بار درد ما

گر به میدان ریاضت‌کهربا دعوی‌کند

کاه‌گیرد در دهن از شرم رنگ زرد ما

دور نبود گرکمان صید دلها زه‌کند

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷

 

حیرت حسنی است در طبع نگه پرورد ما

ششجهت آیینه بالدگر فشانی‌گرد ما

مفت موهومی‌ست‌گر ما نام هستی می‌بریم

چون سحرگرد نفس بوده‌ست ره‌آورد ما

ما به هستی از عدم پر بی‌بضاعت آمدیم

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode