گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۲

 

در گلستانی که بلبل جوش غیرت می زند

باغبان در سایه گل خواب راحت می زند

می شود از سنگ طفلان چون تن مجنون کبود

خال لیلی جامه در نیل مصیبت می زند

در شبستانی که می سوزد برون در سپند

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - نوروز

 

باد نوروزی صلا بر خوان عشرت می‌زند

یا جهان از دل‌گشایی دم ز جنت می‌زند؟!

سبزه دل را صیقل از زنگ کدورت می‌زند

بر رخ جان‌ها هوا آب از طراوت می‌زند!

گستراند تا بساط خرمی در گلستان

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۳

 

بی تمیزیهای عالم بین که پیش لعل او

غنچه هم با این دهن، حرف نزاکت میزند!

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » اضافات » در آفرین شاه سلیمان صفوی

 

باد نوروزی، صلا بر خوان عشرت می‌زند؟

یا جهان از دلگشایی، دم ز جنت می‌زند؟!

سبزه، دل را صیقل از زنگ کدورت می‌زند!

بر رخ جان‌ها، هوا آب از طراوات می‌زند!!

واعظ قزوینی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۲

 

پای بر آسودگان خواب راحت می زند

قامت آن شوخ پهلو بر قیامت می زند

ترسم از رخسارش آب و رنگ ریزد بر کنار

حسن سرشارش ز بس موج طراوت می زند

کام بر می دارد از کیفیت صاف طهور

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode