گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۶

 

دل که با خوبان بدخو آشنایی می‌کند

شیشه‌ای با خاره‌ای زورآزمایی می‌کند

بنده در کویش که خون خویش می‌سازد روان

در حساب خویش حُسنش را روایی می‌کند

پختگان دانند کار از خامی پروانه کو؟

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٣٩ - وله قصیده در مدح امیرمعز الدین حسین کرت

 

این منم یا رب که بختم پیشوایی می‌کند

دولت بیگانه طبعم آشنایی می‌کند

آنچه محبوبست می‌جوید به من پیوستگی

و آنچه دل زو می‌رمد از من جدایی می‌کند

در شب تاریک فکرت رغم انف روزگار

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۶ - قصیده در مدح امیر تالش

 

شاد باش ای دل که بختت پیشوایی می‌کند

سوی نویین جهانت رهنمایی می‌کند

خسرو خسرو نشان تالش که از بهر خدای

اهل دانش را به مردی کدخدایی می‌کند

آن سرافرازی که خاک پای گردون‌سای او

[...]

ابن یمین
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۳

 

تا به چند آن غمزه از من دلربایی می‌کند

می‌رود با جای دیگر آشنایی می‌کند

روشنایی چشم من باشد روا باشد که یار

شمع رویش جای دیگر روشنایی می‌کند

در وفاداری او جان داده‌ام من سال‌ها

[...]

جهان ملک خاتون
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵

 

گاه لطفی می‌نماید گه جفایی می‌کند

شوخی آن طفل هردم اقتضایی می‌کند

آه ازآن نورس که گه رخ می‌نماید گاه زلف

هرزمان ما را گرفتار بلایی می‌کند

هر طرف صد مبتلا دارد ولی از سرکشی

[...]

فضولی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۹

 

شد بهار و شمع با گل آشنایی می‌کند

آشنایی از برای روشنایی می‌کند

با تپانچه می‌توان تا چند رو را سرخ داشت؟

چهره را لعلی شراب کهربایی می‌کند

با کسی الفت مکن هرگز که یاران را فلک

[...]

سلیم تهرانی
 
 
sunny dark_mode