گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۸۶

 

بیش ازین آتش مزن در عالم ای جان کسی

رحم کن بر تشنگان ای آب حیوان کسی

می زند بحر از لب خشک صدف موج سراب

چند خودداری کنی ای ابر نیسان کسی؟

چون کتان در هر قدم صد سینه چاک افتاده است

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۳

 

گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی

به که باشد گردنش بی طوق فرمان کسی

معذرت خواهم، ندانم، یا کنم دعوای خون

گر رسد روز جزا دستم به دامان کسی

کو جنون تا پنجه‌ام قید گریبان بگسلد؟

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۴۴

 

گر صبا را ره نبودی در گلستان کسی

اینقدر بر بلبلان کی سوختی جان کسی؟

پای چون محکم کنم در بزم سرگرمان عشق؟

گر نخیزد شعله چون شمع از گریبان کسی

قدسی از جود کریمان شرم می‌آید مرا

[...]

قدسی مشهدی
 
 
sunny dark_mode