گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۷

 

آن که بزم می پرستان را پریشان چیده است

مجلس ارباب دانش را به سامان چیده است

مدت عمر ابد یک آب خوردن بیش نیست

خضر خوش هنگامه ای بر آب حیوان چیده است

خار تهمت لازم دامان پاک افتاده است

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸

 

دل که بزم عشقبازی را بسامان چیده است

شمع ها در هر طرف از داغ حرمان چیده است

می تواند باعث احیای عالم شد دلت

گر گل فیض سحر چون مهر تابان چیده است

غنچه هم عرض بساط دردمندی می دهد

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode