گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹۲

 

از دل سنگین لیلی کعبه جان ساختند

از غبار خاطر مجنون بیابان ساختند

زلف کافر کیش او گردی که از دامان فشاند

خاکبازان عمارت کافرستان ساختند

در سر آن زلف جان عالمی بر باد رفت

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۲

 

با همه اعضا مرا چون ابر گریان ساختند

همچو شاخ گل سراپای تو خندان ساختند

شکرین لعلت ز موج آب حیوان ساختند

نقل دندان ترا از شیرهٔ جان ساختند

حسن شوخی را که عالم روشن است از پرتوش

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode