گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - این قصیدهٔ را نهزة الارواح و نزهة الاشباح گویند و در کعبهٔ معظمه انشاء کرده مطلع اول صفت عشق و مقصد صدق کند و باز شرح منازل و مناسک راه کعبه دهد از بغداد تا مکه

 

شب روان در صبح صادق کعبهٔ جان دیده‌اند

صبح را چون محرمان کعبه عریان دیده‌اند

از لباس نفس عریان مانده چون ایمان و صبح

هم به صبح از کعبهٔ جان روی ایمان دیده‌اند

در شکر ریزند ز اشک خوش که گردون را به صبح

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - مطلع دوم

 

تا خیال کعبه نقش دیدهٔ جان دیده‌اند

دیده را از شوق کعبه زمزم افشان دیده‌اند

عشق برکرده به مکه آتشی کز شرق و غرب

کعبه را هر هفت کردهٔ هفت مردان دیده‌اند

هم بر آن آتش ز هند و چین و بغداد آمده

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - مطلع سوم

 

دشت موقف را لباس از جوهر جان دیده‌اند

کوه رحمت را اساس از گوهر کان دیده‌اند

عرضگاه دشت موقف عرض جنات است از آنک

مصنع او کوثر و سقاش رضوان دیده‌اند

حوت و سرطان است جای مشتری وان برکه هست

[...]

خاقانی
 
 
sunny dark_mode