گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۸

 

حرف داغی لاله‌سان زبر زبان دزدیده‌ام

مغز دردی همچو نی در استخوان دزدیده‌ام

نم نچید از اشک مژگان تحیر ساز من

عمرها شد دست‌ از این ‌تردامنان دزدیده‌ام

گر همه توفان ‌کنم موجم خروش آهنگ نیست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۹

 

عافیتها در مزاج پرفشان دزدیده‌ام

چون شرر در جیب پرواز آشیان دزدیده‌ام

بایدم از دیدهٔ تحقیق پنهان زیستن

ناتوانیها از آن موی میان دزدیده‌ام

با خیال عارضت خوابم چه سان آید به چشم

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode