سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - ترکیب بند موشح در مدح خواجه امام محمد بن محمد
ای که تا طبع سنایی نامهٔ مدحت بخواند
لولو مدح ترا بر ساحت گردون نشاند
لب نهال قوت جانداشت گویی آن زمان
کانچه گوش از لب همی بگرفت بر جانها فشاند
مادحان را بس تو نیکو دار کز بهر کرم
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲
جان ما را دل بماند از ما و ما را دل نماند
عمرم از در راند و عمری بر زبان نامم نماند
لطف کرد امروز و بازم خواند و دیدارم نمود
صورتی خوشرو نمود انصاف نیکم باز خواند
خاطرش باز آمد و دل ماند در بندش مرا
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۲۶ - حاجب
تیغ جور مدعی زخمی مرا بر دل رساند
آن جراحت خوب شد اما نشان او بماند
سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۲۱۱ - نجار
دلبر نجار با من آیت الکرسی بخواند
بر دکان خویش مارا برد و بر کرسی نشاند
سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۲۴۶ - زردک فروش
دلبر زردک فروشم چون مرا هر سوز دواند
گفتم از دستت به صحرا زردک ریگی نماند
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۳
بس که از حیرت به جا در اول رفتار ماند
می توان رنگ از رخم چون گرد از دامن فشاند
ساقی امشب کوتهی در دادن پیمانه کرد
ورنه از خود رفتنم آخر به جایی می رساند
بسکه لعل آبدار او لطیف آید به چشم
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۵ - مجمر اصفهانی رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیه
هر که بگذشت آفرین برناوک صیادخواند
کس نمیپرسد که ما را از چه بسمل کردهاند
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۳ - مصیبت حضرت امیرالمومنین(ع)
کار را اندر عداوت شمر تا جایی رساند
تا که زینب را به روز بیکسی در غم نشاند
اسب بر نعش حسینت ابن سعد آخر دواند
نی غلط گفتم که در زیر سم توسن نماند
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار
پسنبیرهٔ خود صفیشه را به جای خود نشاند
نیز از مازندران زی کشور باقی براند