گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۵۶

 

نام گل بردن به پیشت بر زبان آید گران

دم زدن بی یاد رویت از دهان آید گران

در ترازوی دل ار سنجم ترا با جان خویش

از لطافت تو سبک آیی و جان آید گران

ابرویت در سینه ام بنشست و می لرزم ز بیم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶

 

نام حسنت چون برم، بر آسمان آید گران

گر به گل بادی وزد بر باغبان آید گران

شهسوار حسن را، سر، مست باید بود، لیک

نی چنان مستی که در دستش عنان آید گران

دست بر دل مانده از درد خردمندی بسی

[...]

عرفی
 
 
sunny dark_mode