گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸

 

قرعه و تسبیح را محرم نداند حال ما

هست بر سی پاره دل ها مدار فال ما

پشت ما بر خاکساری، روی ما در بی کسی

وای بر آن کس که افتاده است در دنبال ما

گردبادی را که می بینی درین دامان دشت

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷

 

خامه بیجا میکند، عرض شکست حال ما

هر شکنج نامه سطری باشد از احوال ما

گرچه پیشاییش ما را نیست دود مشعلی

نیست دود آه مظلومی هم از دنبال ما

پایه این دولت از تخت سلیمان برتراست

[...]

واعظ قزوینی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

چون عذار خویش دارد نامه اعمال ما

ساده پرکار فراوان شرم اندک سال ما

میل ما سوی وی و میلش به سوی چون خودی ست

آرد از خود رفتنش ناگه به استقبال ما

حال ما از غیر می پرسی و منت می بریم

[...]

غالب دهلوی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

غارت غارتگران شد مال بیت المال ما

با چنین غارتگرانی وای بر احوال ما

اذن غارت را به این غارتگران داده است سخت

سستی و خون سردی و نادانی و اهمال ما

زاهد ما بهر استبداد و آزادی به جنگ

[...]

فرخی یزدی
 
 
sunny dark_mode