گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۶ - قصیده

 

ای ترا گاه کرم با هر کسی صد اصطناع

وی ترا وقت بیان در سخن در هر سخن صد اختراع

حجت قدر تو چون اعیان حسی بیخلاف

منصب صدر تو چون برهان عقلی بی نزاع

خامه ات را هست از اوراق گردون ترجمان

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۹

 

یار قصد قتل من دارد به تیغ انقطاع

هر کس از شام اجل ترسد من از روز وداع

بر همه همسایگان حال شب من روشن است

بس که بر روزن فتد از شعله آهم شعاع

زین دو چشم خون فشان افتاد راز دل برون

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۰

 

مجلسی خواهم تهی از صلح و خالی از نزاع

اهل وحدت کرده در وی نقش کثرت را وداع

ساقیان از یک طرف پر ساخته جام شراب

مطربان از یک طرف برداشته دور سماع

تنگدستان را میسر دولتی بی انتظار

[...]

جامی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۸

 

هرکه عاشق شد بباید گفت جان را الوداع

زانکه در بازار عشقش نیست رایج این متاع

عشق گوید پا منه اندر طریق عاشقی

با غم معشوق اگر داری بجان و دل نزاع

زاهدا با ما سخن از عاشقی و عشق گو

[...]

اسیری لاهیجی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۲ - دوازده بند در مرثیهٔ شاهنشاه مغفور شاه طهماسب صفوی انارالله برهانه

 

آه از آن ساعت که شه می‌کرد عالم را وداع

وز لبش گوش جهان می‌کرد این حرف استماع

محتشم کاشانی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۷

 

خویش را یکبارگی تا سختم از دل وداع

از میان ما و او برخاست رسم انقطاع

[ذره ای] تا مهر دنیا هست یاران را به دل

دایماً در کار خواهد بود آیین نزاع

بس خنک بربسته زاهد بر سرش عمامه را

[...]

سعیدا
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۵

 

آفتاب عشق در آیینه جان زد شعاع

الوداع ای صبر و عقل و دین و ایمان، الوداع

چنگ بر دل می‌زند چنگی ز نقش وقت شد

تا که بی‌مطرب درآیم صوفی‌آسا در سماع

ساقی از جام حقیقت صندلی باده بیار

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار

 

تا بیامد شمسهٔ آل مظفر، شه شجاع

گوسفندان را رهایی داد از چنگ سباع

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode