گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰

 

تا به بستانم نشاندی بر بساط انبساط

ناگهانم در برآوردی و ماندی در بساط

برگشاد از قهر و لطف لشکر قهرت کمین

تا به دلها درنگون شد رایت انس و نشاط

من ز بهر دوستی را جان و دل کردم سبیل

[...]

سنایی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۷

 

روی دل با دوست باید داشت در مرگ و نشاط

راست رفتی در محبت، راست رفتی در صراط

دوستی با دشمنان دوست دشمن دوستی است

تا نباشد دل موافق درنگیرد اختلاط

اعتدال از سرو باغ آموز نی از خار و گل

[...]

نظیری نیشابوری
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۸

 

گریه بی‌خون دلم رنگی ندارد در بساط

بی من آه و ناله با هم کی نمایند اختلاط

آن سبکروح غم عشقم که دایم می‌کند

گریه بی من انقباض و ناله با من انبساط

گر دل درد آشنای من نبودی در میان

[...]

فیاض لاهیجی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۹

 

با پریشان روزگاران یار دارد اختلاط

مهر نتواند کشیدن در کمند احتیاط

سالکان را زیر گردون نیست جای خواب امن

خون چندین کاروان را خورده خاک این رباط

عاشقان مفلس خود را به سنگ کم مزن

[...]

سیدای نسفی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۷۳

 

ای که با نیکان طمع داری که یا بی ارتباط

با بدان منشین که باایشان مضر است اختلاط

رو عدالت پیشه کن هر روز و میکن راستی

تا روزی از عدل فردا راست بر روی صراط

چیست این دنیا رباط و خلق دنیا کاروان

[...]

نورعلیشاه
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۴

 

عشقِ پیرانه‌سرم انگیخته در دل نشاط

بر هوا گسترده‌ام از نو سلیمان‌وَش نشاط

پرچم زلف بتی افکند بر سر سایه‌ام

تا زنم بر بام گردون پرچم عیش و نشاط

قافله‌سالار عشقم کاروان پربار دل

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴

 

تا قضا زد خیمه هستی درین نیلی بساط

شهد جام عیش را با زهر غم کرد اختلاط

راحتی نبود به کس در محنت‌آباد جهان

جای آسایش نباشد صحن و بام این رباط

فرصت فردا ز دیوان ازل نآمد تو را

[...]

طغرل احراری
 
 
sunny dark_mode