گنجور

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۷

 

سوخت هر جا خسته‌ای ما بی‌محابا سوختیم

زد بر آتش خویش را پروانه و ما سوختیم

جلوة پرواز اوج فقر کار مشکلی است

ما در آن کو جلوه‌ها کردیم و پرها سوختیم

دادِ‌ ما را خضر کی از چشمة خود می‌دهد

[...]

فیاض لاهیجی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴۲

 

حسرتی در دل نماند از بسکه ما واسوختیم

یک دماغی داشتیم آن هم به سودا سوختیم

کس درین محفل زبان‌دان گداز دل نبود

چون سپند از خجلت عرض تمنا سوختیم

نشئهٔ تحقیق ما را شعلهٔ جواله‌کرد

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode