گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴۲

 

من که دور از دوستان وز یار دور افتاده ام

مرغ نالانم که از گلزار دور افتاده ام

چون زیم کز دل دهندم خلق و دلداری کنند

من که هم از دل هم از دلدار دور افتاده ام

گر نخواهی یاری از جان و بمیرم در فراق

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۸۷

 

در ته یک پیرهن از یار دور افتاده ام

آه کز نزدیکی بسیار دورافتاده ام

می کشم خمیازه بر آغوش در آغوش یار

همچو مرکز از خط پرگار دور افتاده ام

نیست تدبیری به جز دوری ز نزدیکی مرا

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۸

 

در حریم وصل از دلدار دور افتاده ام

مستم از کیفیت سرشار دور افتاده ام

معنی بیگانه با دل آشناتر می شود

در بر یارم اگر از یار دور افتاده ام

همچو پرواز نگه از دیدهٔ اهل نظر

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode