گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳

 

غمزه عشقت بدان آرد یکی محتاج را

کاو به یک جو برنسنجد هیچ صاحب تاج را

اطلس و دیباج بافد عاشق از خون جگر

تا کشد در پای معشوق اطلس و دیباج را

در دل عاشق کجا یابی غم هر دو جهان؟

[...]

مولانا
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

تا شفیع خویش کردم صاحب معراج را

سر به استغنا برآوردم دل محتاج را

من مرید همّت پیری که از افتادگی

پایه‌ها افزود بر بالای هم معراج را

خاک فقرم مسند است و داغ عشقم افسر است

[...]

فیاض لاهیجی
 
 
sunny dark_mode