گنجور

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸

 

نذر کردم گر ز دست محنت هجران نمیرم

آستانت را ببوسم، آستینت را بگیرم

نه به جز نام لب لعل تو ذکری بر زبانم

نه به جز یاد سر زلف تو فکری در ضمیرم

در همه ملکی بزرگم من که در دستت زبونم

[...]

فروغی بسطامی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۷ - فخر در مدح اهل بیت عصمت(علیهم السلام)

 

گر همیبارد به سر شمشیر چون ابر مطیرم

جمله را در ادعای دوستی منت پذیرم

و زدم چونان تسلیم و رضایت سر نگیرم

نیست جز یاد وصالت آرزویی در ضمیرم

صامت بروجردی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۲۴ - بمیرم یا نمیرم

 

باز ز ابروی کمان و نوک مژگان زد به تیرم

بار الها چاره‌ای کن سخت در چنگش اسیرم

دست از پا پیش شمشیرش خطا کردن نیارم

نیستم ز امرش گریزان وز قبولش ناگزیرم

ناوک تیر تو گر صد بار از پستان مادر

[...]

عارف قزوینی
 
 
sunny dark_mode