گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵

 

چشم فتانت که دی بر رو نخفت

فتنه را بیدار کرده او نخفت

تاز جوی لب خط سبزت بخاست

سبزه تر بر لب هر جو نخفت

گل برآمد با تو و بادش به روی

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode