گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸

 

غم بسی دارم چه جای صد غم است

زانکه هر موییم در صد ماتم است

غم نباشد کانچه پیشان است و پس

کم ز کم نبود نصیبم زان کم است

عالمی است اشراق نور آفتاب

[...]

عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹

 

درج لعلت دلگشای مردم است

عکس ماهت رهنمای انجم است

مردم چشم تو با من کژ چو باخت

راستی نه مردمی نه مردم است

روی تو در زلف همچون عقربت

[...]

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت سلطان محمود و خارکن

 

گیرم این سودا ز طراری کم است

تو کمش گیر این مرا کمتر غم است

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۶ - ***

 

پند پیران همچو اسم اعظم است

بر جراحتها مثال مرهم است

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۴ - حكایت عیسی علیه السلام با جهودان

 

تو گواهی ده که او از مریم است

همچو او در عرصه عالم کم است

عطار
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۴ - باقی قصهٔ موسی علیه‌السلام

 

که اصل هر مَکری و حیلت پیش ماست

هر چه بر خاکستْ اصلش از سَماست

مولانا
 

شاه نعمت‌الله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۸

 

هر کجا رندیست ما را محرم است

هرکجا جامیست با ما همدم است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۳۵

 

جامع مجموع اسما آدم است

لاجرم او روح جمله عالم است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۶۰

 

می تجلی دان و جامش عالم است

بودن این هر دو هر دو با هم است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۶۴

 

هر کجا رندی است ما را محرم است

هر کجا جامی است با ما همدم است

شاه نعمت‌الله ولی
 

جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۷۱ - منقاد شدن سلامان حکیم را و تدبیر کار او کردن

 

زهره گفتی شمع جمع انجم است

پیش او حسن همه خوبان گم است

جامی
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹

 

کون جامع جسم و جان آدم است

اوست جان وجان جسمش عالم است

جان او مرآت حسن لایزال

قلب او میدان که عرش اعظم است

علم الاسما چو حق کردش عیان

[...]

کوهی
 
 
۱
۲
۳
۵
sunny dark_mode