گنجور

عطار » اشترنامه » بخش ۵ - حکایت استاد ترک و پرده‌بازی او

 

بر دل تو جمله آسان کرده‌ایم

گرچه پیدا بود پنهان کرده‌ایم

عطار
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۹

 

جان و دل ایثار جانان کرده‌ایم

عمر و سر در کار ایشان کرده‌ایم

جان فدا کردیم در میدان عشق

این کرم چون شیرمردان کرده‌ایم

جرعهٔ می را به عالم داده‌ایم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۱

 

جان فدای عشق جانان کرده‌ایم

این عنایت بین که با جان کرده‌ایم

تا نبیند چشم نامحرم رُخش

روی او از غیر پنهان کرده‌ایم

طعن‌ها بر حال مخموران زدیم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۱

 

در جگر صد رنگ توفان ‌کرده‌ایم

تا سرشکی نذر مژگان کرده‌ایم

حیرت از طاووس ‌ما پر می‌زند

وحشتی را نرگسستان کرده‌ایم

اخگر ما پردهٔ خاکسترست

[...]

بیدل دهلوی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵

 

تا نگه از چشم حیران کرده‌ایم

خانه آیینه ویران کرده‌ایم

عالمی ما را مسخر شد مگر

یاد انگشت سلیمان کرده‌ایم؟!

خویش را در محفل بزم ادب

[...]

طغرل احراری
 
 
sunny dark_mode