گنجور

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت عنکبوت و خانهٔ او

 

ای سرای و باغ تو زندان تو

وای جانت، وابلای جان تو

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۵ - فی معراج النبی صلی الله علیه و اله و سلم

 

زانکه نقلست این حکایت زان تو

از ثقات ساکن دیوان تو

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۱ - المقالة السابعه

 

گفت ای صحن مرصع زان تو

صد هزاران قبه سرگردان تو

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و چهارم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

چون بدانستم برای جان تو

خویشتن را میکنم قربان تو

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سیهم » بخش ۱ - المقالة الثلثون

 

گرچه عالم گشت پر طوفان تو

بیشتر شد تشنگی جان تو

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۲۵ - الحكایة و التمثیل

 

ای جهانی جان و دل حیران تو

صد هزاران عقل سرگردان تو

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۱۳ - شرحی از حکایت سلطان محمود با شیخ لقمان سرخسی

 

این جهان و آن جهان خواهان تو

امشبی من آمدم مهمان تو

عطار
 

عطار » نزهت الاحباب » بخش ۱۳ - آوردن باد صبا مژدۀ بلبل از گل و بر سر پیمان آمدن او

 

چون بسی گفتیم از دستان تو

گل بیامد بر سر پیمان تو

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۷ - حكایت آدم علیه السلام

 

هست این تمثیل جسم و جان تو

یک دو روزی آمده مهمان تو

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۲ - حكایت شهباز و صیاد

 

گرنه او بودی نبودی جان تو

اوست سر خیل ره و برهان تو

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۹ - حكایت

 

جوهر آن تو ممالک آن تو

شهریار این لحظه در فرمان تو

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۳

 

ای همه سرگشتگان مهمان تو

آفتاب از آسمان پرسان تو

چشم بد از روی خوبت دور باد

ای هزاران جان فدای جان تو

چون فدا گردند جاویدان شوند

[...]

مولانا
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode