عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت عنکبوت و خانهٔ او
ای سرای و باغ تو زندان تو
وای جانت، وابلای جان تو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۴۳ - حکایت بر روح صاحب الولایة و بیان آنکه هر که او را شناخت، صاحب دل است و هرکه او را نشناخت گرفتار آب و گل
جمله ملک و ملایک آن تو
ناصرخسرو شده دربان تو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۰ - در ترک توجه به دنیی و روی آوردن بعقبی و ترغیب نمودن بمتابعت مصطفی صلی الله علیه و آله
خود گرفته خواب غفلت جان تو
بهر دنیا رفته است ایمان تو
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۵ - فی معراج النبی صلی الله علیه و اله و سلم
زانکه نقلست این حکایت زان تو
از ثقات ساکن دیوان تو
عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۱ - المقالة السابعه
گفت ای صحن مرصع زان تو
صد هزاران قبه سرگردان تو
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و چهارم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
چون بدانستم برای جان تو
خویشتن را میکنم قربان تو
عطار » مصیبت نامه » بخش سیهم » بخش ۱ - المقالة الثلثون
گرچه عالم گشت پر طوفان تو
بیشتر شد تشنگی جان تو
عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۲۵ - الحكایة و التمثیل
ای جهانی جان و دل حیران تو
صد هزاران عقل سرگردان تو
عطار » وصلت نامه » بخش ۱۳ - شرحی از حکایت سلطان محمود با شیخ لقمان سرخسی
این جهان و آن جهان خواهان تو
امشبی من آمدم مهمان تو
عطار » نزهت الاحباب » بخش ۱۳ - آوردن باد صبا مژدۀ بلبل از گل و بر سر پیمان آمدن او
چون بسی گفتیم از دستان تو
گل بیامد بر سر پیمان تو
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۳
ای همه سرگشتگان مهمان تو
آفتاب از آسمان پرسان تو
چشم بد از روی خوبت دور باد
ای هزاران جان فدای جان تو
چون فدا گردند جاویدان شوند
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰ - جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهٔ عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او
ای خداوند ای قدیم احسان تو
آنکه دانم وانکه نه هم آن تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۱ - دویدن آن شخص به سوی موسی به زنهار چون از خروس خبر مرگ خود شنید
شرم ناید تیغ را از جان تو
آن تست این ای برادر آن تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۵ - گفتن آن جهود علی را کرم الله وجهه کی اگر اعتماد داری بر حافظی حق از سر این کوشک خود را در انداز و جواب گفتن امیرالمؤمنین او را
تا یقین گرددمرا ایقان تو
و اعتقاد خوب با برهان تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۸۶ - قصهٔ آن مرغ گرفته کی وصیت کرد کی بر گذشته پشیمانی مخور تدارک وقت اندیش و روزگار مبر در پشیمانی
دولت تو بخت فرزندان تو
بود آن گوهر به حق جان تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۹۱ - بیان آنک هر حس مدرکی را از آدمی نیز مدرکاتی دیگرست کی از مدرکات آن حس دگر بیخبرست چنانک هر پیشهور استاد اعجمی کار آن استاد دگر پیشهورست و بیخبری او از آنک وظیفهٔ او نیست دلیل نکند کی آن مدرکات نیست اگرچه به حکم حال منکر بود آن را اما از منکری او اینجا جز بیخبری نمیخواهیم درین مقام
در خور سر بد و طغیان تو
تا بدانی کوست درخوردان تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۲ - عرضه کردن مصطفی علیهالسلام شهادت را بر مهمان خویش
زنده کرده و معتق و دربان تو
این جهان و آن جهان بر خوان تو