گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۸

 

شکر ایزد را که تا من بوده‌ام

حرص و آزم ساعتی رنجه نکرد

هیچ خلق از من شبی غمگین نخفت

هیچ کس روزی ز من خشمی نخورد

از طمع هرگز ندادم پشت خم

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۲

 

ای به نزد عاشقان از شاهدی

از همه معشوقگان معشوق‌تر

کس ندید اندر جهان از خلق و خلق

هیچ مخلوقی ز تو مرزوق تر

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۰

 

خسرو از مازندران آید همی

یا مسیح از آسمان آید همی

یا ز بهر مصلحت روح‌الامین

سوی دنیا زان جهان آید همی

یا سکندر با بزرگان عراق

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » مقدّمهٔ رفاء » بخش ۱ - مقدّمهٔ رفاء

 

صدر تو چرخست و تن را بال سست

روی تو شیدست و جان را چشم درد

جان من آزاد کن تا عقل من

هر دمت گوید زهی آزاد مرد

تازه گردانم به ناجستن که باد

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » مقدّمهٔ رفاء » بخش ۱ - مقدّمهٔ رفاء

 

ما کلف الله نفسا فوق طاقتها

ولا تجود ید الا بما تجد

تا سنائی کیست کاید بر درت

مجد کو تا گویدش کز راه برد

نام او می‌دان و نقشش را مبین

[...]

سنایی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode