گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۹

 

عالم از چشم ترم شد میفروش

زین قدح خمخانه‌ها آمد به جوش

آسمان عمری‌ست مینای مرا

می‌زند بر سنگ و می‌گوید: خموش

بس که گرم آهنگ‌ساز وحشتم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶۱

 

سوختن یک نغمه است از ساز شمع

پرده نتواند نهفتن راز شمع

خود گدازی آبروی دیگر است

می‌رسد بر انجمنها ناز شمع

ناله‌ها در دود دل گم کرده‌ایم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۴

 

موج ما را شرم دریای‌ کرم

تا قیامت برنمی‌آرد ز نم

درکنار فطرت ما داد عشق

لوح محفوظ نفهمیدن رقم

سطری از خط جین ما نگاشت

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۷

 

چون تپش در دل نفس دزدیده‌ام

موجم اما در گهر لغزیده‌ام

مستی‌ام از مشرب میناگری‌ست

هر قدر بالیده‌ام کاهیده‌ام

رفتن رنگم به آن کو می‌برد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۶

 

خاک بودم آب گشتم‌ گِل شدم

عالَمی گُل کردم آخر دل شدم

غیرتِ حسن اقتضای شرم داشت

لیلیِ بی‌پردهٔ محمل شدم

تشنه ‌کامِ امن بودم زین محیط

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۱

 

سر خوش آن نرگس مستانه‌ایم

ما گدایان در میخانه‌ایم

قید دل ما را امل فرسود کرد

در کمند ریشهٔ این دانه‌ایم

شغل سر چنگ حوادث مفت ماست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۱

 

در جگر صد رنگ توفان ‌کرده‌ایم

تا سرشکی نذر مژگان کرده‌ایم

حیرت از طاووس ‌ما پر می‌زند

وحشتی را نرگسستان کرده‌ایم

اخگر ما پردهٔ خاکسترست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰۰

 

در شکنج عزتند ارباب جاه

آب‌گوهر بر نمی‌آید ز چاه

نخوت شاهی دهان اژدهاست

شمع را در می‌کشد آخرکلاه

عمرها شد می‌تپد بی‌روی دوست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰۱

 

عالم و این تردماغیهای جاه

شبنمی پاشید بر مشتی گیاه

مرگ غافل نیست از صید نفس

آتش از خس برنمی‌دارد نگاه

سرزمین شعله‌کاران گلخن است

[...]

بیدل دهلوی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode