گنجور

عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر

 

همچنان آواز میآمد یقین

این رموزم هم بدان ای راه بین

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر

 

کاشکی اول مرا من همچنین

بودمی اندر عیان او یقین

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر

 

کی مکان تو شود پیدا چنین

بی مکان هرگز مکان گردد یقین

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر

 

رنگ گل با بوی تو شد همنشین

آب چون گل گشت از روی یقین

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

گاه محبوس خدا گشته یقین

گاه گشته در گمانی راه بین

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

راز خود با راز حق آمد یقین

راز باید گفت مرد راه بین

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

این همه گفتم ترا ای دل ببین

بگذر از خود تا گمان گردد یقین

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

چون تو فانی میشوی باری درین

پیش راهش میربرعین یقین

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

ای بسا سالک که هالک شد ازین

گرچه در ره بود مرد راه بین

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۳۰ - رسیدن سالك با پردۀ هفتم

 

عکس آن جوهر به از نور یقین

سالکان را پیش رو او راه بین

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۳۰ - رسیدن سالك با پردۀ هفتم

 

عکس را بر ذات ذات اندر یقین

کس ندیدش جز که مرد راه بین

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۳۰ - رسیدن سالك با پردۀ هفتم

 

سالک ره کردهٔ راه یقین

دید آنجا راستی در آستین

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۳۰ - رسیدن سالك با پردۀ هفتم

 

پرتو تو آسمانست و زمین

پرتو تو هم مکان و هم مکین

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۳۰ - رسیدن سالك با پردۀ هفتم

 

نیست پیدا آسمان و هم زمین

نیست پیدا هم مکان و هم مکین

عطار
 
 
۱
۲۰
۲۱
۲۲
sunny dark_mode