عطار » مصیبت نامه » بخش نهم » بخش ۱ - المقالة التاسعة
ای بوقت کودکی همچون مسیح
هم معزّ و هم متین و هم فصیح
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
لیک گرد لوح سیمین آن ملیح
خط بزد یعنی بیاض آمد صحیح
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۱ - ولی عهد ساختن وزیر هر یک امیر را جداجدا
اینک این طومار و احکام مسیح
یک بیک بر خوان تو بر امت فصیح
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۷۸ - فریفتن منافقان پیغامبر را علیه السلام تا به مسجد ضرارش برند
باز پیغامبر به تکذیب صریح
قد کذبتم گفت با ایشان فصیح
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۲ - حکایت
چون به مطلوبت رسیدی ای ملیح
شد طلب کاری علم اکنون قبیح
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۶ - بیان آنک نفس آدمی بجای آن خونیست کی مدعی گاو گشته بود و آن گاو کشنده عقلست و داود حقست یا شیخ کی نایب حق است کی بقوت و یاری او تواند ظالم را کشتن و توانگر شدن به روزی بیکسب و بیحساب
مدعی گاو نفس آمد فصیح
صد هزاران حجت آرد ناصحیح
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۵ - فرق میان دانستن چیزی به مثال و تقلید و میان دانستن ماهیت آن چیز
نام او خوانند در قرآن صریح
قصهاش گویند از ماضی فصیح
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۹ - غرض از سمیع و بصیر گفتن خدا را
یا علم باشد حیی نام وقیح
یا سیاه زشت را نام صبیح
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۹ - غرض از سمیع و بصیر گفتن خدا را
گر بگویند این لقبها در مدیح
تا ندارد آن صفت نبود صحیح
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۹۰ - بیان آنک عمارت در ویرانیست و جمعیت در پراکندگیست و درستی در شکستگیست و مراد در بیمرادیست و وجود در عدم است و عَلی هَذا بَقیَّةُ الأَضْدادِ وَ الأَزْواجِ
من به جادویان چه مانم ای وقیح
کز دمم پر رشک میگردد مسیح
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۹۲ - حمله بردن این جهانیان بر آن جهانیان و تاختن بردن تا سینور ذر و نسل کی سر حد غیب است و غفلت ایشان از کمین کی چون غازی به غزا نرود کافر تاختن آورد
آنک رمزی را بداند او صحیح
حاجتش ناید که گویندش صریح
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۱۶ - رفتن این شیخ در خانهٔ امیری بهر کدیه روزی چهار بار به زنبیل به اشارت غیب و عتاب کردن امیر او را بدان وقاحت و عذر گفتن او امیر را
چون امیرش دید گفتش ای وقیح
گویمت چیزی منه نامم شحیح
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۵ - حکایت آن امیر کی غلام را گفت کی می بیار غلام رفت و سبوی می آورد در راه زاهدی بود امر معروف کرد زد سنگی و سبو را بشکست امیر بشنید و قصد گوشمال زاهد کرد و این قصد در عهد دین عیسی بود علیهالسلام کی هنوز می حرام نشده بود ولیکن زاهد تقزیزی میکرد و از تنعم منع میکرد
دور عیسی بود و ایام مسیح
خلق دلدار و کمآزار و ملیح
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۳ - جواب گفتن مسلمان آنچ دید به یارانش جهود و ترسا و حسرت خوردن ایشان
تو مسیحی هیچ از امر مسیح
سر توانی تافت در خیر و قبیح
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۵ - حکایت تعلق موش با چغز و بستن پای هر دو به رشتهای دراز و بر کشیدن زاغ موش را و معلق شدن چغز و نالیدن و پشیمانی او از تعلق با غیر جنس و با جنس خود ناساختن
طفل نوزاده شود حبر فصیح
حکمت بالغ بخواند چون مسیح
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۲۹ - در تفسیر این خبر کی مصطفی صلواتالله علیه فرمود من کنت مولاه فعلی مولاه تا منافقان طعنه زدند کی بس نبودش کی ما مطیعی و چاکری نمودیم او را چاکری کودکی خلم آلودمان هم میفرماید الی آخره
مریمان بی شوی آبست از مسیح
خامشان بی لاف و گفتاری فصیح
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹
زبدة الاخوان فصیح خوش کلام
صاحب نظم و مقالات فصیح
آن که در شعر و معما روز و شب
میستودش دهر مخفی و صریح
از صبوح و باده او را گشته بود
[...]
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۱۱ - حکایت شوریده ای که به کلیسای نصاری رفت
یعبدونها وهی بالقول الصریح
حیث یسمع من له السمع الصحیح
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷
جستهام شیرینسخن یاری فصیح
شور شهری خسروی شوخی ملیح
پیش آن بالابلند شمشاد پست
نزد آن وجه حسن خوبان قبیح
لعل میگونش به گفتار بلیغ
[...]