اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۲۰ - بر مزار سلطان محمود علیه الرحمه
شهر غزنین یک بهشت رنگ و بو
آب جوها نغمه خوان در کاخ و کو
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۲۳ - بر مزار حضرت احمد شاه باباعلیه الرحمه مؤسس ملت افغانیه
ملتی را داد ذوق جستجو
قدسیان تسبیح خوان بر خاک او
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۳ - مکاتبۀ منظوم
من بر آنم که در آن عاری ز مو
جو نشاید کرد با چکش فرو
ملکالشعرا بهار » منظومهها » جنگ تهمورث با دیوها » زمین
در سراندیب آدمیزاد دلیر
بر پربزادان و دیوان گشت چیر
راهور در زبر رانش دیو نیو
بر سرش دیهیم و زبرپای دیو
ملکالشعرا بهار » منظومهها » جنگ تهمورث با دیوها » رهنمون
مهتیبن فرزند پیر اولین
پادشا بودی بر اقوام کهین
مان و ویس و زند زیردست او
جمله دهیو بسته و پابست او
ملکالشعرا بهار » منظومهها » جنگ تهمورث با دیوها » گفتن حدیث عشق پریزاد
روز و شب دیو دروغش همنشین
همدمش دیو فریب و آز و کین
دیو جبن و کاهلی همراز او
خواب و سستی روز و شب انباز او
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۰ - جُعَل
گر بخواهید ای رفیقان شرح او
بهرتان گویم حدیثی مو به مو
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۶ - جان و تن
جمله دلها ماند پیش او گرو
دوست میدارند طفلان رخت نو
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۳ - خوان کرم
دیدهام رنگی ندید از رخت نو
سیر، یک نوبت نخوردم نان جو
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۰ - دو محضر
ریختم بهر تو عمری آبرو
تو چه کردی از برای من، بگو
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۹ - رفوی وقت
خرقهها با سوزنی کردم رفو
سوزنی کن خرقهٔ دل دوخت کو
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۷ - گل پژمرده
خلق را باشد هوای رنگ و بو
کس نپرسد، کان گل پژمرده کو
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۴ - گلهٔ بیجا
هفتهها، خون خوردم از زخم گلو
نه عیادت کردی و نه جستجو
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۶ - گنج درویش
نه سبوئی و نه آبی در سبو
این چنین کس از چه میترسد، بگو
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۶ - گنج درویش
بسکه گفتی، خرقه کو و فرش کو
آبرویم بردی، ای بیآبرو
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۶ - گنج درویش
گر که خلقان است، گر بیرنگ و رو
ما همین داریم از زشت و نکو
رهی معیری » منظومهها » سوگند
تا نیفتد پایش اندر بندها
یاد کرد آن تازه گل سوگندها
خنده زد گل بر رخ دلبند او
کآن چنان بر باد شد سوگند او