گنجور

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۳۳ - الحكایة ‌و التمثیل

 

صد جهان میتافت از هر سوی او

صد فلک میگشت در پهلوی او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش اول » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

کی توانی دید هرگز روی او

پس چه کن لازم شواندر کوی او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش ششم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

چون جنازه شد روان از کوی او

مرغ میزد خویشتن بر روی او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

جلوه میکردی بپیش روی او

ننگرستی هیچ یوسف سوی او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

خانهٔ فرمود بر هر سوی او

کرده صورت جمله نقش روی او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

چون نگه میکرد از هر سوی او

می ندید از شش جهت جز روی او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

من ندیدم در میان کوی او

بر در و دیوار الا روی او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

چون همه لیلی بود در کوی او

کوی لیلی نبودم جز روی او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دهم » بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل

 

گر بچشم من ببینی روی او

توتیا سازی ز خاک کوی او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سیزدهم » بخش ۱ - المقالة الثالثة عشره

 

گردهٔ هر شب برم در کوی او

تا مگر چیزی کند بر روی او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

زیر زلفش آفتاب روی او

کرده روشن حسن یک یک موی او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پانزدهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

عسی مریم چو آمد سوی او

میندید آن گرده در پهلوی او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هفدهم » بخش ۱ - المقالة السابعة عشره

 

با چنین دردی ندیدم بوی او

دیگری را چون برم ره سوی او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هجدهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

خون روان شد از سر واز روی او

تا زخون گل گشت خاک کوی او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و چهارم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

سجده میبردند پیش روی او

حلقه میکردند از هر سوی او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و پنجم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

چون بدید آن مرد برنا روی او

نیز دیگر ننگرست از سوی او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۱ - المقالة الثامنة و العشرون

 

جان گران ره باز یابد سوی او

تا ابد دزدیده بیند روی او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

من رهی دزدیده دارم سوی او

زانکه نشکیبم دمی بی روی او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

خواست تاعاشق ببیند روی او

رفت نازان و خرامان سوی او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

هیچ بیکاری نه بیند روی او

کار کن تا ره دهندت سوی او

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۶
sunny dark_mode