عطار » منطقالطیر » در تعصب گوید » حکایت شفقت کردن مرتضی بر دشمن
شربتش بردند او گفت اینت قهر
حیدر اینجا خواهدم کشتن به زهر
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت دو روباه که شکار خسرو شدند
گفت اگر ما را بود از عمر بهر
بر دکان پوستین دوزان شهر
عطار » منطقالطیر » بیان وادی حیرت » حکایت دختر پادشاه که بر غلامی شیفته شد و تحیر غلام پس از وصل در عالم بیخبری
روی آن عذر اوش خورشید چهر
هفده عذرا برده از ماه سپهر
عطار » منطقالطیر » فیوصف حاله » صوفی که از مردان حق سخن میگفت و خطاب پیری به او
گر ندارم از شکر جز نام بهر
این بسی به زان که اندر کام زهر
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۵ - در سوخت و کشتن اهل خلاف درویشی را بجهة ذکر حدیث الولایة افضل من النبوة
چون صباح آمدبرون رفتم ز شهر
پس وباافتاد درجانشان چو زهر
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۶ - تمثیل آنکه هرکرا جوهر قابلیت معنی هست پاک سخن را بهتر از جواهر قیمتی داند و خودرا بنافرمانی از نظر پادشاهان معنی نیفکند
خود تبرّک بود آن جوهر بدهر
صدهزاران کُشته گشته زو بزهر
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۲ - ترغیب نمودن طالبان براه حق و بیان مستی و شور کردن، وظهور ولایت ولی را در هر نشأه بازنمودن، و شرح حال خود بر آن افزودن
او ظهوری کرده درجانم بدهر
لاجرم اسرار ریزم نهر نهر
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۲ - ترغیب نمودن طالبان براه حق و بیان مستی و شور کردن، وظهور ولایت ولی را در هر نشأه بازنمودن، و شرح حال خود بر آن افزودن
این منم از درس ایشان برده بهر
خشک لب بنشین تو در نزدیک نهر
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۲ - ترغیب نمودن طالبان براه حق و بیان مستی و شور کردن، وظهور ولایت ولی را در هر نشأه بازنمودن، و شرح حال خود بر آن افزودن
رو تو چون حیدر مخور گندم بدهر
تا نبینی در درونت نیش زهر
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۴ - در بیان روح و جسم و نقصان نفس، و گرفتاری روح باو و رهائی یافتن ببرکت متابعت شاه اولیا
من ترا راهی نمایم خود بدهر
کاندرو بینی هزاران شهر شهر
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۵ - قصه شیخ شقیق بلخی و هارون الرشید، و بیان نمودن ربقه امام معصوم موسی کاظم علیه السلام و منصور حلاج و تمثیل آنکه آشنا بیگانه را راه به آشنائی مینماید و بیگانه آشنا نمیشود
ورنه باشی حاکمی غافل بدهر
عاقبت ظلمت بگیرد شهر شهر
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۶ - تمثیل در فواید خاموشی و گوش کردن پند استاد و یک جهت بودن در آن و بیان استعداد جبلی مستعدان
سیر فرمایش بهر سوئی ز دهر
تا ببیند جملگی آثار شهر
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۱ - موعظه در مذمت توجه نمودن به دنیا و نقصان آن و صحبت مردان حق و فایدهٔ آن
چون گزندت جملهٔ کرمان بقهر
روح گوید حیف اوقاتت بدهر
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۲ - حکایت در تمثیل حال نادانان، که بخود گمان دانائی برند، و از حقیقت حال دانایان بیخبرند و طریقۀ دانایان از نادان شمرند
هرچه هست از گفت شه باشد بدهر
میزنم بر جان خارج نیش زهر
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۷ - در مدح شاه اولیا سلطان اصفیا علی مرتضی علیه السلام میگوید
ای ترا نشناخته قاضی شهر
خود باو راند شریعت تیغ قهر
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۹ - درضمانت بهشت مر کاتب کتاب را و اسرار او فرماید
هرکه او این مظهرم خواند بدهر
پر کند از علم معنی شهر شهر
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۹ - درضمانت بهشت مر کاتب کتاب را و اسرار او فرماید
گه بقسطنطین درآیی خود بقهر
گه فرنگی را دهی ناقوس دهر
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۱ - تمثیل احوال آنهائی که به هر چه توجه پذیرند، رنگ آن گیرند و برای صورت میرند
بود آن خواجه بسی منعم بدهر
مال و نام او گرفته شهر شهر
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۱ - تمثیل احوال آنهائی که به هر چه توجه پذیرند، رنگ آن گیرند و برای صورت میرند
پیش دانا خوان تو مظهر را بدهر
پیش نادان رو تو بردارش بقهر