×
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰
دلبرم بر من تحکم میکند
عهدنامه هر زمان گم میکند
می نهد هر ساعتی خاری دگر
پس چو گل در لب تبسم میکند
نرگس بی آب او در دلبری
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۵۴
طالع ما عیش را غم می کند
سور را همچشم ماتم می کند
تا خیال گریه کردم یار رفت
این غزال از بوی خون رم می کند
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۶ - غول
بنگر آن غول راکز هول او
دیو لاحول دمادم می کند
گر کشی عکسش به دیوار خلا
لولئین از هیبتش رم می کند