اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۶ - در معنی اینکه یأس و حزن و خوف ام الخبائث است و قاطع حیات و توحید ازالهٔ این امراض خبیثه می کند
تا امید از آرزوی پیهم است
نا امیدی زندگانی را سم است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۴ - در معنی اینکه چون ملت محمدیه مؤسس بر توحید و رسالت است پس نهایت مکانی ندارد
گر ترا ذوق معانی رهنماست
نکته ئی پوشیده در حرف «شما»ست
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۴ - در معنی اینکه چون ملت محمدیه مؤسس بر توحید و رسالت است پس نهایت مکانی ندارد
معنی او از تنک آبی رم است
ترک شبنم بهر تسخیر یم است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۰ - در معنی اینکه حسن سیرت ملیه از تأدب به آداب محمدیه است
قطره ی نیسان که مهجور از یم است
نذر خاشاکی مثال شبنم است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۱ - در معنی اینکه حیات ملیه مرکز محسوس میخواهد و مرکز ملت اسلامیه بیت الحرام است
گرچه مثل بو سراپایش رم است
چون وطن در سینه ئی گیرد دم است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۳ - در معنی اینکه توسیع حیات ملیه از تسخیر قوای نظام عالم است
قطره ئی کز خود فروزی محرم است
باده اندر تاک و بر گل شبنم است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۴ - در معنی اینکه کمال حیات ملیه این است که ملت مثل فرد احساس خودی پیدا کند و تولید و تکمیل این احساس از ضبط روایات ملیه ممکن گردد
چشم هستی را مثال مردم است
غیر را بیننده و از خود گم است
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱ - پیشکش به حضور اعلیحضرت امیرامان الله خان فرمانروای دولت مستقلهٔ افغانستان خلد الله ملکه و اجلاله
چشم تو از پردگیهای محرم است
دل میان سینه ات جام جم است
اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۴۲ - در فن تعمیر مردان آزاد
محکمی ها از یقین محکم است
وای من شاخ یقینم بی نم است
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵ - تمهید زمینی آشکارا می شود روح حضرت رومی و شرح میدهد اسرار معراج را
زادن طفل از شکست اشکم است
زادن مرد از شکست عالم است
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲۲ - محکمات عالم قرآنی خلافت آدم
آنچه در آدم بگنجد عالم است
آنچه در عالم نگنجد آدم است
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - سلام به هند بزرگ
با «حسن» صد لطف و گرمی توأم است
در کلامش آتش و گل با هم است
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۹ - رفوی وقت
ناله تو از نخ و ابریشم است
من خبردارم که هستی یکدم است
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۳ - معمار نادان
کاین ره از بیرون همه پیچ و خم است
وز درون، تاریکی و دود و دم است