گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۶ - جواب حمزه مر خلق را

 

نه جزای آن زنا بود این بلا

چوب کی ماند زنا را در خلا

مولانا
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۸

 

ای تو را رخ فتنه و بالا بلا

دیده از تو فتنه بیند یا بلا

زلفی از سر تا به پا آویختی

هستی القصه ز سر تا پا بلا

خطت آغاز دمیدن می کند

[...]

جامی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » مثنویات پراکنده » شمارهٔ ۶

 

تازه گردید از تو جان مبتلا

تو مگر کردی گذر از کربلا؟

شیخ بهایی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode