گنجور

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » سخن دیوانه‌ای دربارهٔ عالم

 

دیگری گفتش که انصاف و وفا

چون بود در حضرت آن پادشا

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت محمود که مهمان گلخن تاب شد

 

گفت اگر حاجت بگوید آن گدا

شاهش آن حاجت بگرداند روا

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی استغنا » گفتار پیری مستغنی

 

پیر گفتا من بدیدم کانبیا

مبتلا بودند دایم در بلا

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی فقر » بیان وادی فقر

 

بعد ازین وادی فقرست و فنا

کی بود اینجا سخن گفتن روا

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی فقر » گفتار عاشقی که از بیم قیامت می‌گریست

 

هرک او رفت از میان اینک فنا

چون فنا گشت از فنا اینک بقا

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » سخن عاشقی که بر خاکستر حلاج نشست

 

زانک اسرار البقا بعد الفنا

آن شناسد کو بود آنرا سزا

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » ...

 

آن غلامانرا بخواند آن پادشا

گفت با آن سگ چه کردید از جفا

عطار
 

عطار » بی‌سرنامه » بخش ۱

 

من ترا دانم ترا دانم ترا

حق ترا کی غیر باشد ای خدا

عطار
 

عطار » بی‌سرنامه » بخش ۱

 

ای ز وصلت آفتاب اندر سما

غلط غلطان می‌رود بی سر و پا

عطار
 

عطار » بی‌سرنامه » بخش ۱

 

من خدایم من خدایم من خدا

فارغم از کبر و کینه وز هوا

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۰۱
sunny dark_mode